معرفی فیلم و سریال: گرسنگی – Hunger

مسعود سخایی‌پور، LJI Reporter – ونکوور

«گرسنگی» با نام دیگر «اعتصاب غذا»، نام فیلمی ساختهٔ سال ۲۰۰۸ به کارگردانی استیو مک‌کوئین، کارگردان، تهیه‌کننده و نمایش‌نامه‌نویس بریتانیایی، در ژانر درام تاریخی است. این فیلم دربارهٔ اعتصاب غذای زندانیان ایرلندی در سال ۱۹۸۱ است و شخصیت اصلی آن بابی ساندز، مبارز ایرلندی و عضو ارتش آزادی‌خواه ایرلند، است. در این فیلم مایکل فاسبندر در نقش بابی ساندز ایفای نقش می‌کند و دیگر بازیگر اصلی فیلم لیام کانینگهام است. گرسنگی، اولین فیلم بلند استیو مک‌کوئین است. در نوشتن فیلم‌نامهٔ این فیلم اندا والش، نمایشنامه‌نویس ایرلندی، با مک‌کوئین همکاری کرد. از گرسنگی به‌عنوان یکی از تجلیل‌شده‌ترین فیلم‌های آن سال و حتی دههٔ ۲۰۰۰ نام برده‌اند.

داستان فیلم

فیلم دربارهٔ به‌زندان‌افتادن و اعتصاب غذای بابی ساندز، مبارز انقلابی و عضو ارتش آزادی‌خواه ایرلند، است. بابی ساندز پس از ۶۶ روز اعتصاب غذا در سن بیست و هفت سالگی در ۵ می ۱۹۸۱ در زندان مِیز در نزدیکی بلفاست در ایرلند شمالی درگذشت. گزارش اصلی پزشکی قانونی مرگ او را «خودکشی» و ناشی از «گرسنگی خودتحمیلی» اعلام کرد که بعداً با اعتراض خانواده‌های اعتصاب‌کنندگان علت را به «گرسنگی» تغییر داد.

دربارهٔ فیلم

«ما ادعا کرده‌ایم که زندانی سیاسی هستیم و همه‌چیز در مورد کشورمان، دستگیری، بازجویی، محاکمه و شرایط زندان نشان می‌دهد که انگیزهٔ سیاسی داریم و انگیزه‌های شخصی یا اهداف خودخواهانه نداریم. برای بیشتر نشان‌دادن ازخودگذشتگی و به‌حق‌بودن آرمانمان، تعدادی از هم‌رزمان، که امروز با بابی ساندز آغاز می‌شوند، اعتصاب غذا خواهند کرد و این اعتصاب را نمی‌شکنند، مگر اینکه دولت بریتانیا سیاست جرم‌انگاری خود را کنار بگذارد و خواسته‌های مقتضی موقعیت سیاسی ما را برآورده کند.»

(بیانیه‌ای از زندانیان به‌هنگام شروع اعتصاب غذا در سال ۱۹۸۱ که از سوی دنی موریسون صادر شد.)

دیدن پیکر نحیف اما استوار فرهاد میثمی، پزشک، فعال مدنی، مترجم و زندانی سیاسی، که در اعتراض به حجاب اجباری در زندان بود و به‌تازگی پس از اعتصاب غذای طولانی از زندان آزاد شد، بار دیگر توجه جهانیان را به اعتصاب غذا یا به‌قول فرهاد میثمی «امساک طولانی‌مدت»، به‌عنوان یکی از ابزارهای «قدرت بی‌قدرتان»۱ در برابر «ظالمان خطاکار»۲ جلب کرد.

در طول تاریخ، زندانیان چه در کشورمان و چه در کشورهای دیگر، برای جلب توجه افکار عمومی به احکام ناعادلانه در زندان یا در خارج از آن به اعتصاب غذا روی آورده‌اند. خوشبختانه آزادی فرهاد میثمی از زندان نگرانی‌ها از وضعیت سلامت او را کاهش داد. هرچند این انسان بزرگوار و آزادی‌خواه گفته است برای تحقق اهداف انسانی‌اش کماکان «امساک طولانی‌مدت» را ادامه خواهد داد.

اما متأسفانه همهٔ کسانی که به‌عنوان آخرین چاره به این حربه روی آورده‌اند، سرنوشت خوش‌یمنی نداشته‌اند. یکی از این افراد بابی ساندز بود. کسی که با بدن خود و به‌روشی بدون خشونت علیه ظلم به‌ پا خواست. با پس‌زدن غذا، رنجی شدید و مرگی تدریجی را به جان خرید تا بگوید هیچ انسانی نباید به‌خاطر عقایدش در بند باشد یا کشته شود. تا بگوید که آزادی حق همهٔ انسان‌هاست و هیچ فردی حق ستاندن آن را از دیگری ندارد. فردی که اعتصاب غذا می‌کند با همان بدنِ مورد ظلم‌ واقع‌شده و به‌شیوه‌ای عاری از خشونت علیه ظلم برمی‌خیزد. اعتصاب غذا را می‌توان کُنشی نوین در شیوهٔ اعتراض نامید. از آنجایی که زندانیان در قر‌ن‌های پیشین برای دریافت اندکی غذا به هر اقدامی دست می‌زدند که از گرسنگی تلف نشوند، در زندان‌های عصر مدرن، زندانیان از غذاخوردن اجتناب می‌ورزند و در این راه تا نزدیکی مرگ هم پیش می‌روند به‌حدی که گاهی همان زندان ناگزیر می‌شود به‌زور به آنان غذا بخوراند. یعنی آزادی انتخاب غذاخوردن یا نخوردن را از آن‌ها سلب می‌کند. حالا فرهاد میثمی از این «حق نخوردن» استفاده کرده و به‌حق بابی ساندز ایران لقب گرفته است؛ همان‌قدر ایستاده، مقاوم، جسور و قهرمان. الگویی برای یک ملت. 

به‌همین بهانه در این شماره به سراغ معرفی یکی از درخشان‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما رفته‌ایم. فیلمی که نشان می‌دهد هنر چقدر می‌تواند انسانی باشد و در خدمت انسانیت و اخلاق به‌ کار گرفته شود. سینما می‌تواند از ابزاری برای سرگرمی محض خارج شده و به تریبونی برای بیان یک مانیفست تبدیل شود. در این روزهای پر تلاطمی که تمام ما ایرانیان در سرتاسر دنیا داریم پشت سر می‌گذاریم، این فیلم بسیار انگیزه‌بخش است. 

گرسنگی، نخستین فیلم سینمایی بلند استیو مک‌کوئین است که به زندگی آزادی‌خواه نامی ایرلندی، بابی ساندز می‌پردازد. فیلم، برهه‌ای از مبارزات ساندز در ماه‌های پایانی حیات او طی سال‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۸۱ میلادی را به‌ تصویر می‌کشد که لبریز از اقدامات خشونت‌آمیزِ حکومت وقت بریتانیا علیه زندانیان سیاسی ارتش جمهوری‌خواه ایرلند است. 

فیلم، با صدای یکپارچهٔ زدن درپوش‌های غذا بر روی زمین در محیطی پرجوش‌وخروش آغاز می‌شود و بلافاصله در پلان بعدی، با مکانی ساکت که محل زندگی افسر شکنجه‌گر است، ادامه می‌یابد تا در همان ابتدا، تقابل موقعیت و محیط را به مخاطب نشان دهد. یک زندانی جدید به زندان وارد می‌شود تا هر آنچه را که بر سر یک زندانی می‌آید، جلوی چشمانمان قرار دهد. کارگردان تصویر برهنه‌شدن زندانی را در یک میزانسن سه‌نفره می‌گیرد تا تحقیرشدن مظلومانهٔ او را بیش از پیش برای مخاطب نمایان کند. فیلم به‌دقت و با پرداختن به جزئیات، شرایط نابسامان و نابرابر مبارزان ایرلندی و رفتار غیرانسانی مأموران زندان با آن‌ها را نشان می‌دهد. با فیلمی مواجهیم که اعتراضات و اعتصابات و سرکوبِ بخشی از زندانیان سیاسی و همچنین برشی از روزهای پایانی زندگی بابی ساندز و آنچه را که بر هشت قربانی دیگر اعتصاب غذای زندانیان گذشته است، با ورود به جزئی‌ترین موارد آن موقعیت، روایت می‌کند. پس بیراه نیست اگر بگوییم با فیلمی طرفیم که «درام موقعیت» است. چون به‌جای تمرکز بر قصه‌گویی، کاملاً بر موقعیت تمرکز می‌کند. کارگردان، این موقعیت را از زوایای مختلف بررسی کرده و جهان فیلم را از طریق نگاه‌های متفاوتی نشان می‌دهد که روایتگر آن حجم از رنج و دردی که بر زندانیان می‌رود باشد. روایت اعتراض و اعتصاب و سرکوب، ابتدا از نگاه افسر شکنجه‌گر زندان و سپس از نگاه دو زندانی و در پایان از نگاه بابی ساندز رصد می‌شود و فیلمساز، به درون تک‌تک آدم‌های مذکور ورود کرده و هیچ‌کدام را به حال خود رها نمی‌کند.

سکانس گفت‌وگوی بلندمدت ساندز با پدر روحانی، دومینیک موران، یکی از درخشان‌ترین قسمت‌های فیلم است که هرگز از یاد نمی‌رود. این گفت‌وگو در آشنایی ما با افکار و اعتقادات بابی ساندز و درک انگیزه‌های او از اعتصاب غذا، بسیار کمک می‌کند. فیلم گرسنگی، وضع متأثرکنندهٔ بابی ساندز پس از شروع اعتصاب غذا در مارس ۱۹۸۱ و زوال تدریجی علائم حیاتی‌اش تا مرگ او پس از ۶۶ روز گرسنگی را در بر می‌گیرد. این فیلم غایت رنج و در عین حال ایستادگی یک انسان بر سر عقایدش در مبارزه بر علیه بیداد و ستم است. در پایان باید اشاره کرد که بازی فوق درخشان فاسبندر در نقش بابی ساندز ازیادنرفتنی و یکی از بهترین بازی‌های طول تاریخ سینماست. بار اصلی فیلم بر دوش اوست که با سربلندی از آن بیرون می‌آید. بی‌شک استیو مک‌کوئین هم با ارائهٔ این فیلم به‌عنوان اولین فیلم بلندش توجه همه را به‌سمت خود معطوف کرد و از ظهور کارگردانی نابغه در عالم سینما خبر داد که فیلم‌های بعدی‌اش این ادعا را ثابت کرد. کارگردانی صاحب‌سبک که فیلم‌هایش عمیقاً انسانی است.

امید است در آینده‌ای نزدیک روایت شجاعت و ایستادگی مردم مبارز ما هم به‌دست کارگردان‌های برجستهٔ جهان به‌ تصویر کشیده شود. هرچند چه فیلمی ساخته شود یا نه، حکایت این مبارزه و ایستادگی بر جریدهٔ عالم ثبت خواهد شد که به‌قول حافظ شیرازی:

هرگز نمیرد آن که دلش زنده‌ شد به عشق/ ثبت است بر جریدهٔ عالم دوام ما

این فیلم در سه کتابخانهٔ ونکوور، وست ونکوور (از طریق پخش آنلاین) و بخش نورث ونکوور برای امانت‌گرفتن در دسترس است. علاوه بر این، می‌توانید آن را از سرویس‌های پخش فیلم آنلاین بخرید یا اجاره کنید.


۱اشاره به عکس ‌منتشرشده از فرهاد میثمی که با تنی رنجور بر اثر اعتصاب غذا سه کتاب ​​«قدرت بی‌قدرتان»، «استبداد» و «راه باریک آزادی» را دست گرفته بود و مردم را به خواندنشان ترغیب می‌کرد.

۲اشاره به پیام فرهاد میثمی در واکنش به پشتیبانی مایک پمپئو، وزیر امور خارجهٔ وقت ایالات متحدهٔ آمریکا، از او:
ترجیح می‌دهم تمام عمر در حبس گروهی از ظالمان هم‌وطن خطاکارم بمانم و زندگی‌ام را صرف تلاش اصلاحگرانهٔ خطاهایشان سازم، اما لحظه‌ای مشمول ننگ حمایت پیمان‌شکنانی قرار نگیرم که با پشت‌کردن به تمام اصول حقوق و اخلاق، از توافق خردمندانه و صلح‌جویانهٔ «برجام» خارج شدند و با بازتحمیل تحریم‌های غیرانسانی، میلیون‌ها تن از هم‌وطنان مرا به زیر خط فقر کشانده‌اند.

ارسال دیدگاه